کتاب مقدس, اول سموئیل , فصل 1. is available here: https://www.bible.promo/chapters.php?id=10268&pid=12&tid=1&bid=30
Holy Bible project logo icon
FREE OFF-line Bible for Android Get Bible on Google Play QR Code Android Bible

Holy Bible
for Android

is a powerful Bible Reader which has possibility to download different versions of Bible to your Android device.

Bible Verses
for Android

Bible verses includes the best bible quotes in more than 35 languages

Pear Bible KJV
for Android

is an amazing mobile version of King James Bible that will help you to read this excellent book in any place you want.

Pear Bible BBE
for Android

is an amazing mobile version of Bible in Basic English that will help you to read this excellent book in any place you want.

Pear Bible ASV
for Android

is an amazing mobile version of American Standard Version Bible that will help you to read this excellent book in any place you want.

BIBLE VERSIONS / کتاب مقدس / عهد قديم / اول سموئیل

کتاب مقدس - Old Persian Version, 1815

اول سموئیل اول سموئیل دوم پادشاهان

فصل 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24

1 و بعد از وفات شاؤل و مراجعت داود از مقاتله عمالقه، واقع شد که داود دو روز در صقلغ توقف نمود.

2 و در روز سوم ناگاه شخصی از نزد شاؤل با لباس دریده و خاک بر سرش ریخته از لشکر آمد، و چون نزد داود رسید، به زمین افتاده، تعظیم نمود.

3 و داود وی را گفت: «از کجا آمدی؟» او در جواب وی گفت: «از لشکر اسرائیل فرار کرده ام.»

4 داود وی را گفت: «مرا خبر بده که کار چگونه شده است.» او گفت: «قوم از جنگ فرار کردند و بسیاری از قوم نیز افتادند و مردند، و هم شاؤل و پسرش، یوناتان، مردند.»

5 پس داود به جوانی که او را مخبر ساخته بود، گفت: «چگونه دانستی که شاؤل و پسرش یوناتان مرده اند.»

6 و جوانی که او را مخبر ساخته بود، گفت: «اتفاقا مرا در کوه جلبوع گذر افتاد و اینک شاؤل بر نیزه خود تکیه می نمود، و اینک ارابه ها و سواران او را به سختی تعاقب می کردند.

7 و به عقب نگریسته ، مرا دید و مرا خواند و جواب دادم، لبیک.

8 او مرا گفت: تو کیستی؟ وی را گفتم: عمالیقی هستم.

9 او به من گفت: تمنا اینکه بر من بایستی و مرا بکشی زیرا که پریشانی مرا در گرفته است چونکه تمام جانم تا بحال در من است.

10 پس بر او ایستاده، او را کشتم زیرا دانستم که بعد از افتادنش زنده نخواهد ماند و تاجی که بر سرش و بازوبندی که بر بازویش بود، گرفته ، آنها را اینجا نزد آقایم آوردم.»

11 آنگاه داود جامه خود را گرفته ، آن را درید و تمامی کسانی که همراهش بودند، چنین کردند.

12 و برای شاؤل و پسرش، یوناتان، و برای قوم خداوند و خاندان اسرائیل ماتم گرفتند و گریه کردند، و تا شام روزه داشتند، زیرا که به دم شمشیر افتاده بودند.

13 و داود به جوانی که او را مخبر ساخت، گفت: «تو از کجا هستی ؟» او گفت: «من پسر مرد غریب عمالیقی هستم.»

14 داود وی را گفت: «چگونه نترسیدی که دست خود را بلند کرده، مسیح خداوند را هلاک ساختی ؟»

15 آنگاه داود یکی از خادمان خود را طلبیده، گفت: «نزدیک آمده، او را بکش.» پس او را زد که مرد.

16 و داود او را گفت: «خونت بر سر خودت باشد زیرا که دهانت بر تو شهادت داده، گفت که من مسیح خداوند را کشتم.»

17 و داود این مرثیه را درباره شاؤل و پسرش یوناتان انشا کرد.

18 و امر فرمود که نشید قوس را به بنی یهودا تعلیم دهند. اینک در سفر یاشر مکتوب است:

19 «زیبایی تو ای اسرائیل در مکانهای بلندت کشته شد. جباران چگونه افتادند!

20 در جت اطلاع ندهید و در کوچه های اشقلون خبر مرسانید، مبادا دختران فلسطینیان شاد یکنند. و مبادا دختران نامختونان وجد نمایند.

21 ای کوههای جلبوع، شبنم و باران بر شما نبارد، و نه از کشتزارهایت هدایا بشود، زیرا در آنجا سپر جباران دور انداخته شد، سپر شاؤل که گویا به روغن مسح نشده بود.

22 از خون کشتگان و از پیه جباران، کمان یوناتان برنگردید و شمشیر شاؤل تهی برنگشت.

23 شاؤل و یوناتان در حیات خویش محبوب نازنین بودند، و در موت خود از یکدیگر جدا نشدند. از عقابها تیزپرتر و از شیران تواناتر بودند.

24 ای دختران اسرائیل برای شاؤل گریه کنید که شما را به قرمز و نفایس ملبس می ساخت و زیورهای طلا بر لباس شما می گذاشت.

25 شجاعان در معرض جنگ چگونه افتادند! ای یوناتان بر مکانهای بلند خود کشته شدی.

26 ای برادر من یوناتان برای تو دلتنگ شده ام. برای من بسیار نازنین بودی. محبت تو با من عجیبتر از محبت زنان بود.

27 جباران چگونه افتادند و چگونه اسلحه جنگ تلف شد!»

<< Prev Top Next → >>