کتاب مقدس, دوم پادشاهان , فصل 19. is available here: https://www.bible.promo/chapters.php?id=10332&pid=14&tid=1&bid=30
Holy Bible project logo icon
FREE OFF-line Bible for Android Get Bible on Google Play QR Code Android Bible

Holy Bible
for Android

is a powerful Bible Reader which has possibility to download different versions of Bible to your Android device.

Bible Verses
for Android

Bible verses includes the best bible quotes in more than 35 languages

Pear Bible KJV
for Android

is an amazing mobile version of King James Bible that will help you to read this excellent book in any place you want.

Pear Bible BBE
for Android

is an amazing mobile version of Bible in Basic English that will help you to read this excellent book in any place you want.

Pear Bible ASV
for Android

is an amazing mobile version of American Standard Version Bible that will help you to read this excellent book in any place you want.

BIBLE VERSIONS / کتاب مقدس / عهد قديم / دوم پادشاهان

کتاب مقدس - Old Persian Version, 1815

دوم پادشاهان دوم پادشاهان اول تواریخ

فصل 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25

1 و واقع شد که چون حزقیای پادشاه این را شنید، لباس خود را چاک زده، و پلاس پوشیده، به خانه خداوند داخل شد.

2 و الیاقیم، ناظر خانه و شبنه کاتب و مشایخ کهنه را ملبس به پلاس نزد اشعیا ابن آموص نبی فرستاده،

3 به وی گفتند: «حزقیا چنین می گوید که امروز روز تنگی و تادیب و اهانت است زیرا که پسران به فم رحم رسیده اند و قوت زاییدن نیست.

4 شاید یهوه خدایت تمامی سخنان ربشاقی را که آقایش، پادشاه آشور، او را برای اهانت نمودن خدای حی فرستاده است، بشنود و سخنانی را که یهوه، خدایت شنیده است، توبیخ نماید. پس برای بقیه ای که یافت می شوند، تضرع نما.»

5 و بندگان حزقیای پادشاه نزد اشعیا آمدند.

6 و اشعیا به ایشان گفت: «به آقای خود چنین گویید که خداوند چنین می فرماید: از سخنانی که شنیدی که بندگان پادشاه آشور به آنها به من کفر گفته اند، مترس.

7 همانا روحی بر او می فرستم که خبری شنیده، به ولایت خود خواهد برگشت و او را در ولایت خودش به شمشیر هلاک خواهم ساخت.»

8 پس ربشاقی مراجعت کرده، پادشاه آشور را یافت که با لبنه جنگ می کرد، زیرا شنیده بود که از لاکیش کوچ کرده است.

9 و درباره ترهاقه ، پادشاه حبش، خبری شنیده بود که به جهت مقاتله با تو بیرون آمده است. (پس چون شنید) بار دیگر ایلچیان نزد حزقیا فرستاده، گفت:

10 «به حزقیا، پادشاه یهودا چنین گویید: خدای تو که به او توکل می نمایی ، تو را فریب ندهد و نگوید که اورشلیم به دست پادشاه آشور تسلیم نخواهد شد.

11 اینک تو شنیده ای که پادشاهان آشور با همه ولایتها چه کرده و چگونه آنها را بالکل هلاک ساخته اند، و آیا تو رهایی خواهی یافت؟

12 آیا خدایان امتهایی که پدران من، ایشان را هلاک ساختند، مثل جوزان و حاران و رصف و بنی عدن که در تلسار می باشند، ایشان را نجات دادند؟

13 پادشاه حمات کجاست؟ و پادشاه ارفاد و پادشاه شهر سفروایم و هینع و عوا؟»

14 و حزقیا مکتوب را از دست ایلچیان گرفته ، آن را خواند و حزقیا به خانه خداوند درآمده، آن را به حضور خداوند پهن کرد.

15 و حزقیا نزد خداوند دعا نموده، گفت: «ای یهوه، خدای اسرائیل که بر کروبیان جلوس می نمایی ، تویی که به تنهایی بر تمامی ممالک جهان خدا هستی و تو آسمان و زمین را آفریده ای.

16 ای خداوند گوش خود را فرا گرفته، بشنو. ای خداوند چشمان خود را گشوده، ببین و سخنان سنحاریب را که به جهت اهانت نمودن خدای حی فرستاده است، استماع نما.

17 ای خداوند، راست است که پادشاهان آشور امتها و زمین ایشان را خراب کرده است،

18 و خدایان ایشان را به آتش انداخته ، زیرا که خدا نبودند، بلکه ساخته دست انسان از چوب و سنگ. پس به این سبب آنها را تباه ساختند.

19 پس حال ای یهوه، خدای ما، ما را از دست او رهایی ده تا جمیع ممالک جهان بدانند که تو تنها ای یهوه، خدا هستی .»

20 پس اشعیا ابن آموص نزد حزقیا فرستاده، گفت: «یهوه، خدای اسرائیل، چنین می گوید: آنچه را که درباره سنحاریب، پادشاه آشور، نزد من دعا نمودی اجابت کردم.

21 کلامی که خداوند درباره اش گفته، این است: آن باکره، دختر صهیون، تو را حقیر شمرده، استهزا نموده است و دختر اورشلیم سر خود را به تو جنبانیده است.

22 کیست که او را اهانت کرده، کفر گفته ای و کیست که بر وی آواز بلند کرده، چشمان خود را به علیین افراشته ای؟ مگر قدوس اسرائیل نیست؟

23 به واسطه رسولانت، خداوند را اهانت کرده، گفته ای: به کثرت ارابه های خود بر بلندی کوهها و به اطراف لبنان برآمده ام و بلندترین سروهای آزادش و بهترین صنوبرهایش را قطع نموده، به بلندی اقصایش و به درختستان بوستانش داخل شده ام.

24 و من، حفره کنده، آب غریب نوشیدم و به کف پای خود تمامی نهرهای مصر را خشک خواهم کرد.

25 آیا نشنیده ای که من این را از زمان سلف کرده ام و از ایام قدیم صورت داده ام و اﻵن، آن را به وقوع آورده ام تا تو به ظهور آمده و شهرهایی حصاردار را خراب نموده، به توده های ویران مبدل سازی؟

26 از این جهت، ساکنان آنها کم قوت بوده، ترسان و خجل شدند، مثل علف صحرا و گیاه سبز و علف پشت بام و مثل غله ای که پیش از رسیدنش پژمرده شود، گردیدند.

27 «اما من نشستن تو را و خروج و دخولت و خشمی را که بر من داری، می دانم.

28 چونکه خشمی که بر من داری و غرور تو، به گوش من برآمده است. بنابراین مهار خود را به بینی تو و لگام خود را به لبهایت گذاشته ، تو را به راهی که آمده ای، برخواهم گردانید.

29 «و علامت، برای تو این خواهد بود که امسال غله خودرو خواهید خورد و سال دوم آنچه از آن بروید؛ و در سال سوم بکارید و بدروید و تاکستانها غرس نموده، میوه آنها را بخورید.

30 و بقیه ای که از خاندان یهودا رستگار شوند، بار دیگر به پایین ریشه خواهند زد و به بالا میوه خواهند آورد.

31 زیرا که بقیه ای از اورشلیم و رستگاران از کوه صهیون بیرون خواهند آمد. غیرت یهوه این را بجا خواهد آورد.

32 «بنابراین خداوند درباره پادشاه آشور چنین می گوید که به این شهر داخل نخواهد شد و به اینجا تیر نخواهد انداخت و در مقابلش با سپر نخواهد آمد و منجنیق را در پیش آن بر نخواهد افراشت.

33 به راهی که آمده است به همان برخواهد گشت و به این شهر داخل نخواهد شد. خداوند این را می گوید.

34 زیرا که این شهر را حمایت کرده، به خاطر خود و به خاطر بنده خویش داود، آن را نجات خواهم داد.»

35 پس فرشته خداوند در آن شب بیرون آمده، صد و هشتاد و پنج هزار نفر از اردوی آشور را زد. و بامدادان چون برخاستند، اینک جمیع آنها لاشه های مرده بودند.

دوم پادشاهان  19:35 - Angel of Lord Slays Assyrian Army
Angel of Lord Slays Assyrian Army
36 و سنحاریب، پادشاه آشور کوچ کرده، روانه گردید و برگشته ، در نینوی' ساکن شد.

37 و واقع شد که چون او در خانه خدای خویش، نسروک عبادت می کرد، پسرانش ادرملک و شرآصر او را به شمشیر زدند؛ و ایشان به زمین آرارات فرار کردند و پسرش آسر حدون به جایش سلطنت نمود.

<< ← Prev Top Next → >>