کتاب مقدس, اشعیا , فصل 37. is available here: https://www.bible.promo/chapters.php?id=10716&pid=25&tid=1&bid=30
Holy Bible project logo icon
FREE OFF-line Bible for Android Get Bible on Google Play QR Code Android Bible

Holy Bible
for Android

is a powerful Bible Reader which has possibility to download different versions of Bible to your Android device.

Bible Verses
for Android

Bible verses includes the best bible quotes in more than 35 languages

Pear Bible KJV
for Android

is an amazing mobile version of King James Bible that will help you to read this excellent book in any place you want.

Pear Bible BBE
for Android

is an amazing mobile version of Bible in Basic English that will help you to read this excellent book in any place you want.

Pear Bible ASV
for Android

is an amazing mobile version of American Standard Version Bible that will help you to read this excellent book in any place you want.

BIBLE VERSIONS / کتاب مقدس / عهد قديم / اشعیا

کتاب مقدس - Old Persian Version, 1815

غزل غزلها اشعیا ارمیا

فصل 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 47 48 49 50 51 52 53 54 55 56 57 58 59 60 61 62 63 64 65 66

1 و واقع شد که چون حزقیا پادشاه این را شنید لباس خود را چاک زده و پلاس پوشیده، به خانه خداوند داخل شد.

2 و الیاقیم ناظر خانه و شبنای کاتب و مشایخ کهنه را ملبس به پلاس نزد اشعیا ابن آموص نبی فرستاد،

3 و به وی گفتند: «حزقیا چنین می گوید که امروز روز تنگی و تادیب و اهانت است زیرا که پسران بفم رحم رسیده اند و قوت زاییدن نیست.

4 شاید یهوه خدایت سخنان ربشاقی را که آقایش پادشاه آشور او را برای اهانت نمودن خدای حی فرستاده است بشنود و سخنانی را که یهوه خدایت شنیده است توبیخ نماید. پس برای بقیه ای که یافت می شوند تضرع نما.»

5 و بندگان حزقیا پادشاه نزد اشعیا آمدند.

6 و اشعیا به ایشان گفت: «به آقای خود چنین گویید که یهوه چنین می فرماید: از سخنانی که شنیدی که بندگان پادشاه آشور مرا بدانها کفر گفته اند، مترس.

7 همانا روحی بر او می فرستم که خبری شنیده، به ولایت خود خواهد برگشت و او را در ولایت خودش به شمشیر هلاک خواهم ساخت.»

8 پس ربشاقی مراجعت کرده، پادشاه آشور را یافت که با لبنه جنگ می کرد زیرا شنیده بود که از لاکیش کوچ کرده است.

9 و او درباره ترهاقه پادشاه کوش خبری شنید که به جهت مقاتله با تو بیرون آمده است. پس چون این را شنید (باز) ایلچیان نزد حزقیا فرستاده، گفت:

10 «به حزقیا پادشاه یهودا چنین گویید: خدای تو که به او توکل می نمایی تو را فریب ندهد و نگوید که اورشلیم به دست پادشاه آشور تسلیم نخواهد شد.

11 اینک تو شنیده ای که پادشاهان آشور با همه ولایتها چه کرده و چگونه آنها را بالکل هلاک ساخته اند و آیا تو رهایی خواهی یافت؟

12 و آیا خدایان امتهایی که پدران من آنها را هلاک ساختند مثل جوزان و حاران و رصف و بنی عدن که در تلسار می باشند ایشان را نجات دادند.

13 پادشاه حمات کجا است و پادشاه ارفاد و پادشاه شهر سفروایم و هینع و عوا؟»

14 و حزقیا مکتوب را از دست ایلچیان گرفته ، آن را خواند و حزقیا به خانه خداوند درآمده، آن را به حضور خداوند پهن کرد.

15 و حزقیا نزد خداوند دعا کرده، گفت:

16 «ای یهوه صبایوت خدای اسرائیل که بر کروبیان جلوس می نمایی! تویی که به تنهایی بر تمامی ممالک جهان خدا هستی و تو آسمان و زمین را آفریده ای.

17 ای خداوند گوش خود را فرا گرفته ، بشنو و ای خداوند چشمان خود را گشوده، ببین و همه سخنان سنحاریب را که به جهت اهانت نمودن خدای حی فرستاده است استماع نما!

18 ای خداوند راست است که پادشاهان آشور همه ممالک و زمین ایشان را خراب کرده.

19 و خدایان ایشان را به آتش انداخته اند زیرا که خدا نبودند بلکه ساخته دست انسان از چوب و سنگ. پس به این سبب آنها را تباه ساختند.

20 پس حال ای یهوه خدای ما ما را از دست او رهایی ده تا جمیع ممالک جهان بدانند که تو تنها یهوه هستی .»

21 پس اشعیا ابن آموص نزد حزقیا فرستاده، گفت: «یهوه خدای اسرائیل چنین می گوید: چونکه درباره سنحاریب پادشاه آشور نزد من دعا نمودی،

22 کلامی که خداوند درباره اش گفته این است: آن باکره دختر صهیون تو را حقیر شمرده، استهزا نموده است و دختر اورشلیم سر خود را به تو جنبانیده است.

23 کیست که او را اهانت کرده، کفر گفته ای و کیست که بر وی آواز بلند کرده، چشمان خود را به علیین افراشته ای؟ مگر قدوس اسرائیل نیست؟

24 به واسطه بندگانت خداوند را اهانت کرده، گفته ای به کثرت ارابه های خود بر بلندی کوهها و به اطراف لبنان برآمده ام و بلندترین سروهای آزادش و بهترین صنوبرهایش را قطع نموده، به بلندی اقصایش و به درختستان بوستانش داخل شده ام.

25 و من حفره زده، آب نوشیدم و به کف پای خود تمامی نهرهای مصر را خشک خواهم کرد.

26 «آیا نشنیده ای که من این را از زمان سلف کرده ام و از ایام قدیم صورت داده ام و اﻵن آن را به وقوع آورده ام تا تو به ظهور آمده، و شهرهای حصار دار را خراب نموده، به توده های ویران مبدل سازی.

27 از این جهت ساکنان آنها کم قوت بوده، ترسان و خجل شدند. مثل علف صحرا و گیاه سبز و علف پشت بام و مثل مزرعه قبل از نمو کردنش گردیدند.

28 اما من نشستن تو را و خروج و دخولت و خشمی را که بر من داری می دانم.

29 چونکه خشمی که به من داری و غرور تو به گوش من برآمده است. بنابراین مهار خود را به بینی تو و لگام خود را به لبهایت گذاشته ، تو را به راهی که آمده ای برخواهم گردانید.

30 و علامت برای تو این خواهد بود که امسال غله خودرو خواهید خورد و سال دوم آنچه از آن بروید و در سال سوم بکارید و بدروید و تاکستانها غرس نموده، میوه آنها را بخورید.

31 و بقیه ای که از خاندان یهودا رستگار شوند بار دیگر به پایین ریشه خواهند زد و به بالا میوه خواهند آورد.

32 زیرا که بقیه ای از اورشلیم و رستگاران از کوه صهیون بیرون خواهند آمد. غیرت یهوه صبایوت این را بجا خواهد آورد.

33 بنابراین خداوند در باره پادشاه آشور چنین می گوید که به این شهر داخل نخواهد شد و به اینجا تیر نخواهد انداخت و در مقابلش با سپر نخواهد آمد و منجنیق در پیش او برنخواهد افراشت.

34 به راهی که آمده است به همان برخواهد گشت و به این شهر داخل نخواهد شد. خداوند این را می گوید.

35 زیرا که این شهر را حمایت کرده، به خاطر خود و به خاطر بنده خویش داود آن را نجات خواهم داد.»

36 پس فرشته خداوند بیرون آمده، صد و هشتاد و پنجهزار نفر از اردوی آشور را زد و بامدادان چون برخاستند اینک جمیع آنها لاشهای مرده بودند.

37 و سنحاریب پادشاه آشور کوچ کرده، روانه گردید و برگشته در نینوی ساکن شد.

38 و واقع شد که چون او در خانه خدای خویش نسروک عبادت می کرد، پسرانش ادرملک و شرآصر او را به شمشیر زدند و ایشان به زمین اراراط فرار کردند و پسرش آسرحدون به جایش سلطنت نمود.

<< ← Prev Top Next → >>