کتاب مقدس, متّی , فصل 8. is available here: https://www.bible.promo/chapters.php?id=10937&pid=42&tid=2&bid=30
Holy Bible project logo icon
FREE OFF-line Bible for Android Get Bible on Google Play QR Code Android Bible

Holy Bible
for Android

is a powerful Bible Reader which has possibility to download different versions of Bible to your Android device.

Bible Verses
for Android

Bible verses includes the best bible quotes in more than 35 languages

Pear Bible KJV
for Android

is an amazing mobile version of King James Bible that will help you to read this excellent book in any place you want.

Pear Bible BBE
for Android

is an amazing mobile version of Bible in Basic English that will help you to read this excellent book in any place you want.

Pear Bible ASV
for Android

is an amazing mobile version of American Standard Version Bible that will help you to read this excellent book in any place you want.

BIBLE VERSIONS / کتاب مقدس / عهد جديد / متّی

کتاب مقدس - Old Persian Version, 1815

متّی مرقس

فصل 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28

1 و چون او از کوه به زیر آمد، گروهی بسیار از عقب او روانه شدند.

2 که ناگاه ابرصی آمد و او را پرستش نموده، گفت: «ای خداوند اگر بخواهی ، می توانی مرا طاهر سازی.»

3 عیسی دست آورده، او را لمس نمود و گفت: «می خواهم؛ طاهر شو!» که فورا برص او طاهر گشت.

4 عیسی بدو گفت: «زنهار کسی را اطلاع ندهی بلکه رفته ، خود را به کاهن بنما و آن هدیه ای را که موسی فرمود، بگذران تا بجهت ایشان شهادتی باشد.»

5 و چون عیسی وارد کفرناحوم شد، یوزباشی ای نزد وی آمد و بدو التماس نموده،

6 گفت: «ای خداوند، خادم من مفلوج در خانه خوابیده و بشدت متالم است.»

7 عیسی بدو گفت: «من آمده، او را شفا خواهم داد.»

8 یوزباشی در جواب گفت: «خداوندا، لایق آن نی ام که زیر سقف من آیی. بلکه فقط سخنی بگو و خادم من صحت خواهد یافت.

9 زیرا که من نیز مردی زیر حکم هستم و سپاهیان را زیر دست خود دارم؛ چون به یکی گویم برو، می رود و به دیگری بیا، می آید و به غلام خود فلان کار را بکن، می کند.»

10 عیسی چون این سخن را شنید، متعجب شده، به همراهان خود گفت: «هرآینه به شما می گویم که چنین ایمانی در اسرائیل هم نیافته ام.

11 و به شما می گویم که بسا از مشرق و مغرب آمده، در ملکوت آسمان با ابراهیم و اسحاق و یعقوب خواهند نشست؛

12 اما پسران ملکوت بیرون افکنده خواهند شد، در ظلمت خارجی جایی که گریه و فشار دندان باشد.

13 پس عیسی به یوزباشی گفت: «برو، بر وفق ایمانت تو را عطا شود،» که در ساعت خادم او صحت یافت.

14 و چون عیسی به خانه پطرس آمد، مادر زن او را دید که تب کرده، خوابیده است.

15 پس دست او را لمس کرد و تب او را رها کرد. پس برخاسته، به خدمتگزاری ایشان مشغول گشت.

16 اما چون شام شد، بسیاری از دیوانگان را به نزد او آوردند و محض سخنی ارواح را بیرون کرد و همه مریضان را شفا بخشید.

17 تا سخنی که به زبان اشعیای نبی گفته شده بود تمام گردد که «او ضعفهای ما را گرفت و مرضهای ما را برداشت.»

18 چون عیسی جمعی کثیر دور خود دید، فرمان داد تا به کناره دیگر روند.

19 آنگاه کاتبی پیش آمده، بدو گفت: «استادا هرجا روی، تو را متابعت کنم.»

20 عیسی بدو گفت: «روباهان را سوراخها و مرغان هوا را آشیانه ها است. لیکن پسر انسان را جای سر نهادن نیست.»

21 و دیگری از شاگردانش بدو گفت: «خداوندا اول مرا رخصت ده تا رفته ، پدر خود را دفن کنم.»

22 عیسی وی را گفت: «مرا متابعت کن و بگذار که مردگان، مردگان خود را دفن کنند.»

23 چون به کشتی سوار شد، شاگردانش از عقب او آمدند.

24 ناگاه اضطراب عظیمی در دریا پدید آمد، بحدی که امواج، کشتی را فرو می گرفت؛ و او در خواب بود.

25 پس شاگردان پیش آمده، او را بیدار کرده، گفتند: «خداوندا، ما را دریاب که هلاک می شویم!»

متّی  8:25 - Jesus Asleep During the Storm
Jesus Asleep During the Storm
26 بدیشان گفت: «ای کم ایمانان، چرا ترسان هستید؟» آنگاه برخاسته ، بادها و دریا را نهیب کرد که آرامی کامل پدید آمد.

27 اما آن اشخاص تعجب نموده، گفتند: «این چگونه مردی است که بادها و دریا نیز او را اطاعت می کنند!»

28 و چون به آن کناره در زمین جرجسیان رسید، دو شخص دیوانه از قبرها بیرون شده، بدو برخوردند و بحدی تندخوی بودند که هیچکس از آن راه نتوانستی عبور کند.

متّی  8:28 - Jesus Drives Out a Demon
Jesus Drives Out a Demon
29 در ساعت فریاد کرده، گفتند: «یا عیسی ابنﷲ، ما را با تو چه کار است؟ مگر در اینجا آمده ای تا ما را قبل از وقت عذاب کنی ؟»

30 و گله گراز بسیاری دور از ایشان می چرید.

31 دیوها از وی استدعا نموده، گفتند: «هرگاه ما را بیرون کنی ، در گله گرازان ما را بفرست.»

32 ایشان را گفت: «بروید!» در حال بیرون شده، داخل گله گرازان گردیدند که فی الفور همه آن گرازان از بلندی به دریا جسته ، در آب هلاک شدند.

33 اما شبانان گریخته ، به شهر رفتند و تمام آن حادثه و ماجرای دیوانگان را شهرت دادند.

34 و اینک تمام شهر برای ملاقات عیسی بیرون آمد. چون او را دیدند، التماس نمودند که از حدود ایشان بیرون رود.

<< ← Prev Top Next → >>