کتاب مقدس, مرقس , فصل 9. is available here: https://www.bible.promo/chapters.php?id=10966&pid=43&tid=2&bid=30
Holy Bible project logo icon
FREE OFF-line Bible for Android Get Bible on Google Play QR Code Android Bible

Holy Bible
for Android

is a powerful Bible Reader which has possibility to download different versions of Bible to your Android device.

Bible Verses
for Android

Bible verses includes the best bible quotes in more than 35 languages

Pear Bible KJV
for Android

is an amazing mobile version of King James Bible that will help you to read this excellent book in any place you want.

Pear Bible BBE
for Android

is an amazing mobile version of Bible in Basic English that will help you to read this excellent book in any place you want.

Pear Bible ASV
for Android

is an amazing mobile version of American Standard Version Bible that will help you to read this excellent book in any place you want.

BIBLE VERSIONS / کتاب مقدس / عهد جديد / مرقس

کتاب مقدس - Old Persian Version, 1815

متّی مرقس لوقا

فصل 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16

1 و بدیشان گفت: «هرآینه به شما می گویم بعضی از ایستادگان در اینجا می باشند که تا ملکوت خدا را که به قوت می آید نبینند، ذائقه موت را نخواهند چشید.»

2 و بعد از شش روز، عیسی پطرس و یعقوب و یوحنا را برداشته ، ایشان را تنها بر فراز کوهی به خلوت برد و هیاتش در نظر ایشان متغیر گشت.

3 و لباس او درخشان و چون برف بغایت سفید گردید، چنانکه هیچ گازری بر روی زمین نمی تواند چنان سفید نماید.

4 و الیاس با موسی بر ایشان ظاهر شده، با عیسی گفتگو می کردند.

5 پس پطرس ملتفت شده، به عیسی گفت: «ای استاد، بودن ما در اینجا نیکو است! پس سه سایبان می سازیم، یکی برای تو و دیگری برای موسی و سومی برای الیاس!»

6 از آنرو که نمی دانست چه بگوید، چونکه هراسان بودند.

7 ناگاه ابری بر ایشان سایه انداخت و آوازی از ابر در رسید که «این است پسر حبیب من، از او بشنوید.»

8 در ساعت گرداگرد خود نگریسته ، جز عیسی تنها با خود هیچ کس را ندیدند.

9 و چون از کوه به زیر می آمدند، ایشان را قدغن فرمود که تا پسر انسان از مردگان برنخیزد، از آنچه دیده اند کسی را خبر ندهند.

10 و این سخن را در خاطر خود نگاه داشته ، از یکدیگر سؤال می کردند که برخاستن از مردگان چه باشد.

11 پس از او استفسار کرده، گفتند: «چرا کاتبان می گویند که الیاس باید اول بیاید؟»

12 او در جواب ایشان گفت که «الیاس البته اول می آید و همه چیز را اصلاح می نماید و چگونه درباره پسر انسان مکتوب است که می باید زحمت بسیار کشد و حقیر شمرده شود.

13 لیکن به شما می گویم که الیاس هم آمد و با وی آنچه خواستند کردند، چنانچه در حق وی نوشته شده است.»

14 پس چون نزد شاگردان خود رسید، جمعی کثیر گرد ایشان دید و بعضی از کاتبان را که با ایشان مباحثه می کردند.

15 در ساعت، تمامی خلق چون او را بدیدند، در حیرت افتادند و دوان دوان آمده، او را سلام دادند.

16 آنگاه از کاتبان پرسید که «با اینها چه مباحثه دارید؟»

17 یکی از آن میان در جواب گفت: «ای استاد، پسر خود را نزد تو آوردم که روحی گنگ دارد،

18 و هر جا که او را بگیرد می اندازدش، چنانچه کف برآورده، دندانها بهم می ساید و خشک می گردد. پس شاگردان تو را گفتم که او را بیرون کنند، نتوانستند.»

19 او ایشان را جواب داده، گفت: «ای فرقه بی ایمان تا کی با شما باشم و تا چه حد متحمل شما شوم! او را نزد من آورید.»

20 پس او را نزد وی آوردند. چون او را دید، فورا آن روح او را مصروع کرد تا بر زمین افتاده، کف برآورد و غلطان شد.

21 پس از پدر وی پرسید: «چند وقت است که او را این حالت است؟» گفت: «از طفولیت.

22 و بارها او را در آتش و در آب انداخت تا او را هلاک کند. حال اگر می توانی بر ما ترحم کرده، ما را مدد فرما.»

23 عیسی وی را گفت: «اگر می توانی ایمان آری، مؤمن را همه چیز ممکن است.»

24 در ساعت پدر طفل فریاد برآورده، گریه کنان گفت: «ایمان می آورم ای خداوند، بی ایمانی مرا امداد فرما.»

25 چون عیسی دید که گروهی گرد او به شتاب می آیند، روح پلید را نهیب داده، به وی فرمود: «ای روح گنگ و کر من تو را حکم می کنم از او در آی و دیگر داخل او مشو!»

26 پس صیحه زده و او را بشدت مصروع نموده، بیرون آمد و مانند مرده گشت، چنانکه بسیاری گفتند که فوت شد.

27 اما عیسی دستش را گرفته ، برخیزانیدش که برپا ایستاد.

28 و چون به خانه در آمد، شاگردانش در خلوت از او پرسیدند: «چرا ما نتوانستیم او را بیرون کنیم؟»

29 ایشان را گفت: «این جنس به هیچ وجه بیرون نمی رود جز به دعا.»

30 و از آنجا روانه شده، در جلیل می گشتند و نمی خواست کسی او را بشناسد،

31 زیرا که شاگردان خود را اعلام فرموده، می گفت: «پسر انسان به دست مردم تسلیم می شود و او را خواهند کشت و بعد از مقتول شدن، روز سوم خواهد برخاست.»

32 اما این سخن را درک نکردند و ترسیدند که از او بپرسند.

33 و وارد کفرناحوم شده، چون به خانه درآمد، از ایشان پرسید که «در بین راه با یکدیگر چه مباحثه می کردید؟»

34 اما ایشان خاموش ماندند، از آنجا که در راه با یکدیگر گفتگو می کردند در اینکه کیست بزرگتر.

35 پس نشسته ، آن دوازده را طلبیده، بدیشان گفت: «هر که می خواهد مقدم باشد مؤخر و غلام همه بود.

36 پس طفلی را برداشته ، در میان ایشان بر پا نمود و او را در آغوش کشیده، به ایشان گفت:

37 «هر که یکی از این کودکان را به اسم من قبول کند، مرا قبول کرده است و هر که مرا پذیرفت نه مرا بلکه فرستنده مرا پذیرفته باشد.

38 آنگاه یوحنا ملتفت شده، بدو گفت: «ای استاد، شخصی را دیدیم که به نام تو دیوها بیرون می کرد و متابعت ما نمی نمود؛ و چون متابعت ما نمی کرد، او را ممانعت نمودیم.»

39 عیسی گفت: «او را منع مکنید، زیرا هیچکس نیست که معجزه ای به نام من بنماید و بتواند به زودی در حق من بد گوید.

40 زیرا هر که ضد ما نیست با ماست.

41 و هر که شما را از این رو که از آن مسیح هستید، کاسه ای آب به اسم من بنوشاند، هرآینه به شما می گویم اجر خود را ضایع نخواهد کرد.

42 و هر که یکی از این کودکان را که به من ایمان آورند، لغزش دهد، او را بهتر است که سنگ آسیایی بر گردنش آویخته ، در دریا افکنده شود.

43 پس هرگاه دستت تو را بلغزاند، آن را ببر زیرا تو را بهتر است که شل داخل حیات شوی، از اینکه با دو دست وارد جهنم گردی، در آتشی که خاموشی نپذیرد؛

44 جایی که کرم ایشان نمیرد و آتش، خاموشی نپذیرد.

45 و هرگاه پایت تو را بلغزاند، قطعش کن زیرا تو را مفیدتر است که لنگ داخل حیات شوی از آنکه با دو پا به جهنم افکنده شوی، در آتشی که خاموشی نپذیرد؛

46 آنجایی که کرم ایشان نمیرد و آتش، خاموش نشود.

47 و هر گاه چشم تو تو را لغزش دهد، قلعش کن زیرا تو را بهتر است که با یک چشم داخل ملکوت خدا شوی، از آنکه با دو چشم در آتش جهنم انداخته شوی،

48 جایی که کرم ایشان نمیرد و آتش خاموشی نیابد.

49 زیرا هر کس به آتش، نمکین خواهد شد و هر قربانی به نمک، نمکین می گردد.

50 نمک نیکو است، لیکن هر گاه نمک فاسد گردد به چه چیز آن را اصلاح می کنید؟ پس در خود نمک بدارید و با یکدیگر صلح نمایید.»

<< ← Prev Top Next → >>